زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
آسوده شدم خـصم سـتم کار مرا کُـشت یک بار مگوئید که صد بار مرا کشت گه روز مرا بُـرد پـیاده سـوی مـقـتـل گه تیغ کـشید و به شب تار مرا کشت بُـردنـد به مـقـتـل به بَـرَم آل عـلـی را داغ غـم صد لالـۀ بـیخار مرا کـشت هر روز به یک شعله زد آتش جگرم را هر لحظه به یک محنت و آزار مرا کشت من نجل علی بودم و دشمن به همین جرم بـا دشـمـنـی حـیـدر کـرار مـرا کـشت آن روز که زد خصم به کاشانهام آتش فـریـاد مـیـان در و دیـوار مـرا کـشت آن شب که عدو از ره کین دست مرا بست زنـجـیـر و تن عـابـد بیـمار مرا کشت میثم ز سرشک غـم و خون جگر خود بنویس که منصور جفا کار مرا کشت |